Friday, August 01, 2003

حالا حکايت قندون و زندکي چه زيباست!

فرض کن تو زندگیت همه چی داری !
پول و مال و منال و مکنت يه طرف...
دوست و رفيقو آشنا و فاميل اين يکي طرف...
عشق و عاشق و معشوق هم اون يکي طرف...
حال و حول و عرق و رقص و کسشعر هم همين وسط...

آآي پول خرج خودتو رفيقات ميکني که بيا و ببين!
آي با رفيقات ميشينين و صبح تا شب ميزنين و ميگين و ميخندين!
آي عشق ميورزي و عشق پيشه ميکني که بيا و ببين!

بعد يهو به خودت مياي و ميبيني هنوز هيچي نداري!
نه تنها تو هيچي نداري بلکه رفقات هم هيچي ندارن...

اونوقت تنها چيزي که ميخواي بدوني اينه که آيا دوستات هم وقتي اين فرضو ميکنن مثل تو فکر ميکنن يا نه!؟